

یکماه از وعده پرطمطراق «۲۰ هزار شغل تا پایان ۱۴۰۴ در گچساران» گذشته، بیآنکه گزارشی از پیشرفت یا حتی آغاز طرحی منتشر شود. در این میان، سایه تهدید ماه های گذشته غلامرضا تاجگردون علیه مردم گچساران وباشت و گروگان گرفتن مشکلات جوانان در کنار عملکرد انجمن خبرنگاران آن شهرستان و سکوت نهادهای نظارتی و رسانه اي خطرناکتر از تهدید مردم به سياست بازي با اعداد در مثلث نامتوازن سرنوشت جوانان گچساران به قلم رضا شایسته با گزارش تحلیلی نفت ساران خبر می دهد.

در بررسی موشکافانه لایه نخست؛وعدههای بیسرانجام ایوب مقیمی فرماندار گچساران در۲۹ مردادماه ۱۴۰۴ با انتشار خبری پرطمطراق از همین رسانه اعلام کرد: «۲۰ هزار فرصت شغلی تا پایان ۱۴۰۴ در گچساران ایجاد خواهد شد.» یکماه از این وعده گذشته و هیچ گزارش رسمی از بسترهای تحقق آن، میزان پیشرفت، یا حتی آغاز مطالعات زیرساختی منتشر نشده است. در حالیکه وضعیت اقتصادی کشور با تورم افسارگسیخته، ناترازی حامل های انرژی و بودجه، تحریمها و انبوه پروژههای عمرانی نیمهتمام دست و پنجه نرم میکند، چنین وعدهای بیش از آنکه به واقعیت نزدیک باشد، به شعاری انتخاباتی شباهت دارد.
اما با وجود گذشت یکماه، نه گزارش مستندی از بسترهای اجرایی این وعده منتشر شده و نه مردم نشانی از آغاز پروژهها دیدهاند. در شرایطی که اقتصاد کشور با تورم، ناترازی و تحریم دستوپنجه نرم میکند، این وعده بیش از آنکه واقعبینانه باشد، رنگ و بوی تبلیغاتی دارد.
با نگاهی به لایه دوم؛تهدیدی که بوی گروگانگیری میدهد، پیش از جنگ ۱۲ روزه اخیر، غلامرضا تاجگردون نماینده کنونی گچساران و باشت در یکی از نطقهای محلی جملهای تهدیدآمیز علیه مردم گچساران و باشت به زبان آورد که شاکله باطنی وی نسبت به تحریف و تخریب هرگونه خدمتگزاری را بیش از پیش، در واژگانی عریان نمایان ساخت:
«اینکه من نیایم گچساران و در تهران بنشینم،اصلا برای من سخت نیست،و هیچ کاری به من نمی توانید بکنید،(دوبار تکرار می کند ) زیرا من نماینده ام» این جمله چیزی جز گروگان گرفتن مشکلات جوانان، بهویژه بیکاری نیست.
این سخن فقط یک جمله ساده نیست، بلکه بازتاب یک نگاه خطرناک است: استفاده ابزاری از مشکلات جوانان، بهویژه بیکاری، برای نمایش قدرت و گروگان گرفتن جامعه.
این جمله، بهروشنی نشان میدهد که ضلع دوم این مثلث قدرت، به جای پاسخگویی و شفافسازی، سیاست بیاعتنایی و تهدید را برگزیده است. چنین رفتاری نه تنها شأن نمایندگی مردم را زیر سؤال میبرد، بلکه به یک بیاعتمادی عمیق اجتماعی دامن میزند.
هانا آرنت، فیلسوف سیاسی آلمانی، در کتاب خشونت مینویسد: «وقتی قدرت به تهدید فروکاسته شود، اعتماد عمومی نابود میشود.» امروز دقیقاً همین اتفاق در گچساران رخ داده است.
دکتر عماد افروغ جامعهشناس فقید ایرانی نیز بارها تأکید کرده بود: «وقتی سیاستمدار بهجای پاسخگویی به مردم، آنان را تهدید میکند، عدالت اجتماعی به حاشیه رانده میشود و سرمایه اجتماعی فرو میریزد.»
یک استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز در گفتوگویی اشاره کرده است: «تهدید مردم یک حوزه انتخابیه در حقیقت نوعی گروگانگیری مدنی است؛ به این معنا که مشکلات و نیازهای اساسی مردم، بهویژه اشتغال جوانان، به ابزار معامله قدرت بدل میشود.»
از بعد فرهنگی، دکتر عماد بهاور میگوید: «وقتی جوانان احساس کنند مسئولان به جای حمایت، آنان را تهدید میکنند، فرهنگ مهاجرت، انزوا و بیاعتمادی جایگزین حس تعلق و مشارکت میشود.»
این جمله، اگرچه در ظاهر یک اظهار نظر فردی بهنظر میرسد، اما از منظر وظایف نمایندگی و انتظارات افکار عمومی دارای ابعاد بسیار خطرناک از جمله تضاد با شرح وظایف نمایندگی است.
نماینده مردم بر اساس قانون اساسی موظف به پیگیری مطالبات مردم و مشکلات روزمره آنان است که حتی اگر فرد درخواست کننده در مقام یک مخالف از انتخاب آن نماینده به عنوان منتخب برگزیده عبور کرده باشد و دیگر وظیفه نماینده نظارت براجرای پروژه ها و تخصیص منابع در کنار حمایت از حقوق شهروندان و حفاظت از منافع عمومی که مصداق منابع ملی است.
زاویه دیگر را می توان خسارات اجتماعی از طریق بی اعتمادی عمومی مردم برشمرد که تصور عدم شنیده شدن صدای مردم توسط نماینده و همراهی در مسیری که وی در شعارهای انتخاباتی به مردم وعده داده بود.
اعتماد و همکاری بین جامعه و نهادهای انتخابی کاهش یافته و حس مشارکت مدنی آسیب میبیند که می تواند به عنوان یکی دیگر از زوایای پنهان و آتش زیر خاکستر از طریق تضعیف سرمایه های اجتماعی بروز و ظهور نماید.
جوانان و نخبگان به دلیل نبود حمایت و پاسخگویی انگیزه مشارکت اجتماعی خود را از دست میدهند که بستر افزایش مهاجرت و حتی بی تفاوتی یکی از مهمترین خروجی چالش های سخنان اینگونه فردی است که در ردای نماینده از خانه ملت، اعتبارنامه دریافت کرده است.
خسارات فرهنگی این سخن بیانگر رواج فرهنگ تهدید و ارعاب است که این ادبیات می تواند پیام واضحی به جامعه منتقل کند، که اعتراض و مطالبه حقوق میتواند بیفایده و حتی تهدیدآمیز باشد.
وقتی مسئولان پیام تهدید صادر میکنند، فرهنگ احترام و گفتوگو جای خود را به ترس و انزوا میدهد ،که شاهدی بر ضعف ارزش های اخلاقی و اعتماد متقابل مردم و مسئولان است.
ادعای تاجگردون مبنی بر عدم حضور و «نمیتوانید کاری بکنید» نشاندهنده بیتفاوتی کامل نسبت به وظایف قانونی و اخلاقی نمایندگی است. او در عمل مردم را از ابزار قانونی خود محروم کرده و نقش نظارتی و حمایتی نماینده را معکوس کرده است.
خسارات سیاسی و خدشه به ساختار نظام از طریق زیر سوال رفتن مشروعیت نمایندگی، نمایندهای که تهدید میکند و مسئولیت خود را نادیده میگیرد، به نوعی مشروعیت نهاد انتخابی و نظام جمهوری اسلامی را نزد افکار عمومی کاهش میدهد.
وقتی مردم میبینند نمایندهشان بدون پاسخگویی و تهدیدآمیز عمل میکند، باور عمومی نسبت به کارآمدی نظام آسیب میبیند و همین یک عامل برای ایجاد شکاف بین مردم و حکومت آثار جبران ناپذیری بر جای می گذارد.
چنین رفتارهایی زمینه را برای نافرمانی اجتماعی و کاهش مشارکت مدنی فراهم میکند و به عنوان خطر بازتولید بی اعتمادی سیاسی توسط کارشناسان علوم سیاسی از آن یاد می شود.
این جمله، بیش از آنکه یک اظهارنظر ساده باشد، نمادی از سوءاستفاده از قدرت، تهدید مردم و گروگان گرفتن مشکلات آنان است. از منظر مردم و افکار عمومی، این رفتار نه تنها اعتماد اجتماعی و سیاسی را تضعیف کرده، بلکه فرهنگ سیاسی و اخلاقی جامعه را هدف گرفته است.
اما ضلع سوم این مثلث نامتوازن، انجمن خبرنگاران گچساران است؛ نهادی که باید چشم بیدار جامعه و زبان نقد مردم باشد. متأسفانه، عملکرد این انجمن در قبال چنین وعدهها و تهدیدهایی، چیزی جز سکوتی سنگین و موضعی خنثی نبوده است. این سکوت، نه بیطرفی که همراهی با وضع موجود است. نتیجه این انفعال، ایجاد فضایی است که در آن سیاستمدار میتواند با وعدههای توخالی و تهدیدهای آشکار، مردم را بیهیچ نگرانی از بازخواست عمومی، به بازی بگیرد.
یک جامعهشناس معاصر در توصیف این وضعیت میگوید: «وقتی نهادهای مدنی و رسانهای در برابر قدرت سیاسی سکوت کنند، میدان برای بازتولید استبداد محلی و فساد ساختاری باز میشود.» دقیقاً چنین شرایطی در گچساران امروز در حال شکلگیری است.
با این همه، سکوت دستگاههای نظارتی در برابر چنین اظهاراتی حیرتآور است. وقتی نمایندهای در نشست عمومی بهصراحت مردم را تهدید میکند و هیچ نهادی واکنشی نشان نمیدهد، پیام خطرناکی به جامعه مخابره میشود: راه برای سوءاستفاده بیشتر از قدرت و نفوذ باز است.
انتظار عمومی روشن است:
- دستگاههای نظارتی باید این اظهارات را جدی گرفته و مورد بررسی حقوقی و قانونی قرار دهند.
- نباید اجازه داد مشکلات معیشتی و بیکاری جوانان به گروگان سیاست فردی یک نماینده یا مقام اجرایی تبدیل شود.
- برخورد جدی با تهدیدهای آشکار علیه مردم، اعتماد ازدسترفته را تا حدی بازخواهد گرداند.
در جمعبندی؛ سهضلعی نامتوازن زیر ،اگر شفافسازی و گزارشگری واقعی در دستور کار قرار نگیرد، گچساران و باشت بار دیگر قربانی بازیهای سیاسی و رسانهای خواهند شد؛ بازیهایی که دستاوردشان چیزی جز تداوم بیکاری، رکود و مهاجرت نخواهد بود.
فرماندار با وعدههای رنگین، نماینده با تهدید صریح، و انجمن خبرنگاران با سکوت غیرقابلدفاع، سه ضلع مثلث نامتوازن سیاست گچساران را ساختهاند. این مثلث نه تنها دردی از بیکاری جوانان دوا نمیکند، بلکه آینده آنان را گروگان بازیهای فردی و منافع سیاسی کرده است.
گچساران و باشت میدان بازی شخصی هیچ سیاستمداری نیست. آینده هزاران جوان این سرزمین نباید قربانی وعدههای توخالی یا تهدیدهای آشکار شود.
اکنون وظیفه دستگاههای نظارتی است که مانع از تداوم این سوءاستفادهها شوند و در صورت لزوم با صراحت و جدیت واکنش نشان دهند.
برای بازگرداندن اعتبار و اعتماد، دستگاههای نظارتی، رسانهها و نهادهای مدنی باید این تهدید آشکار را جدی گرفته و مانع تداوم سوءاستفاده از قدرت و نفوذ فردی شوند.

Warning: Use of undefined constant getILikeThis - assumed 'getILikeThis' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home/naftsara/public_html/1111/wp-content/themes/bayan/single-1.php on line 73