

یادداشت به قلم محسن بابادی نفسم در سینه ام زندانی شده و بالا نمی آید ، شروع به نوشتن برایم سخت است و سخن گفتن بسی دشوار شده . مرور این موضوع که مادران ، همسران و فرزندان آنان ، چگونه امشب و شب های دیگر را به صبح خواهند رساند عذابم میدهد . فقط ...

یادداشت به قلم محسن بابادی
نفسم در سینه ام زندانی شده و بالا نمی آید ، شروع به نوشتن برایم سخت است و سخن گفتن بسی دشوار شده . مرور این موضوع که مادران ، همسران و فرزندان آنان ، چگونه امشب و شب های دیگر را به صبح خواهند رساند عذابم میدهد . فقط خدا میداند که خانواده هایشان چه حالی دارند . راستی گناه آنان چیست و به کدامین دلیل میبایست ، چنین مظلومانه از میان ما میرفتند ؟
قصد مقصر دانستن شخص ، گروه یا سازمانی خاص و حتی شکافتن این حادثه تلخ و دردناک را ندارم ، اما فقط به همین جمله اکتفا میکنم که باز هم ملت ایران ، چندین سرباز فداکار خویش را در راه ایثار ، از خود گذشتگی ، وطن پرستی و مردم دوستی از دست داد . اگر در زمان جنگ تحمیلی ۸ ساله ، رزمندگان تحت عنوان خط شکنی ، در میان هور و تالاب ، میدان مین ، سیم های خاردار و سایر استحکامات و موانع غیر قابل نفوذ دشمن ، با رشادت و جانفشانی جهت دفاع از ناموس مردم و خاک وطن ، مسیر را برای ایثار و عشقبازی سایر رزمندگان می گشودند و سینه خویش را در مقابل گلوله های سربی و آتشین ، نارنجک ها ، توپ ها ، تانک ها و خمپاره های بی امان دشمن ستبر میکردند ، امروز نیز همچون همیشه ی تاریخ ، سربازانی از خود گذشته و خط شکن ، برای مهار آتشی سوزان و شعله هایی مهار ناپذیر ، در راستای نجات جان هموطنان خویش ، در ساختمانی قدیمی و کاملا فرسوده که از همان اوایل صبح فرو ریختن آن امری بدیهی می نمود ، عاشقانه به دیدار معبود شتافتند . شهیدانی که لباس ضد حریق بر تن داشته ، ولی لباس ضد آوار که نپوشیده بودند و ناگهان…
و ناگهان مجتمع تجاری پیر پلاسکو ، همانند زلزله ای مهیب که فرصت فرار را از هر جنبنده ای میگیرد ، بر سر آنان فرو ریخت و با داغدار نمودن ملت ایران ، رخت عزا بر تن خانواده های آنان پوشاند . آن هم آتشنشانانی که بر خلاف بسیاری از مشاغل دیگر –که ابتدا پول های هنگفت میگیرند و سپس اقدام به انجام کار میکنند–ابتدا جان خویش را معامله میکنند و نهایتا با دریافت دستمزدی ناچیز در انتهای ماه ، خرج و مخارج زندگی خویش را تامین میکنند . اما حال که دست قضا عده ای از آنان را گلچین نموده و آن گل های بهشتی از میان ما رخت بربسته اند و دعوت حق را لبیک گفته و خانواده های آنها داغدار شده اند ، چه کسی جوابگوی خانواده آن شهیدان است ؟ مگر نه اینکه به فرموده بزرگان دین ، کسی که برای رزق و روزی خانواده اش تلاش میکند ، همانند مجاهدی است که در راه خدا جهاد میکند ؟ مگر نه مجاهدی که در راه خدا مجاهدت میکند ، در صورتی که در این ماموریت الهی با دنیا وداع کند ، شهید محسوب میشود ؟ براستی فرق این ذلیل کنندگان آتش با آن شهدای پر افتخار جنگ تحمیلی در چیست ؟ اگر آنجا میدان خون و آتش بود ، اینجا نیز چیزی جز نبرد آتش و خون و البته آوار نبود . آن مجاهدان میدانستند که بزودی در راه هدف مقدس خویش شهید خواهند شد و این عزیزان نیز که به خوبی به این امر مهم واقف بوده اند ، باز هم لحظه ای پا پس نکشیدند . چه کسی از این پس خرج و مخارج خانواده های داغدار آنها را تامین میکند ؟ اصلا مگر حقوق ۱ کارگر شهرداری یا ۱ آتشنشان چقدر است ؟ مگر نه اینکه سالهای قبل نیز ، شیرمرد شجاع ایذه ای به نام شهید شهرام محمدی که در جهت جلوگیری از مرگ همکاران ، کارگران و خسارت های سرسام آور مالی پتروشیمی مارون منطقه ویژه ماهشهر ، همانند آن شهیدی که جهت ممانعت از انفجار نارنجک و مرگ سایر رزمندگان و برای جلوگیری از به تاخیر یا لو رفتن عملیات روی آن خوابید و با تکه تکه شدن بدنش مانع این کار شد ، با حائل نمودن بدنش و بستن شیر مخزن در حال انفجار و فدا نمودن جان خویش شهید شد ولی کسی پاسخگوی خون ایشان و مخارج خانواده اش نبود ؟ و یا سایر موارد مشابهی که در این مقوله نمیگنجد ؟ لذا پیشنهاد اول این حقیر این است که میبایست با هماهنگی شهرداری و بنیاد شهید کل کشور ، در اسرع وقت سازمان یا کمیته ای تشکیل شود تا نام این عزیزان را که در شعله های سوزان ، بی رحم و دوزخ گونه ، بخاطر نجات جان هموطنان و مهار آتش سرکش جان خویش را با خدای خویش معامله کرده اند و از میان ما پرکشیده و رفته اند را نیز ، در زمره شهدا ثبت نموده و خانواده های آنان را همچون خانواده شهدا تکریم نمایند و برای عزیزان از دست رفته یادواره (( شهدای آتش )) برگزار نمایند . کمی با خود بیندیشید ببینید چقدر دردناک است : (( هیچ کس فکرش را نمیکرد کسانی که همیشه در چنین حوادثی جان مردم را نجات میدادند ، در روز مبادا کسی ناجی جان خودشان نباشد . )) اشخاص فداکاری که بارها و بارها هموطنانمان را در حوادث و سوانح مختلف به زندگی باز گرداندند ، ۳۰ دی ماه ۹۵ ، در زیر چند هزار تن آوار و شعله های سوزان ، مظلومانه و بدون هیچ فریادرسی به سخت ترین شکل ممکن جان دادند .
به راستی چه کسی پاسخگوست ؟
آیا میتوان باز هم با توجیه های پوچ و واهی راجع به این موضوع در رسانه ها و جراید ، بر این رشادت و جان های فدا شده سرپوش گذاشت و خون (( شهدای آتش )) را پایمال کرد ؟ سوال مهمتر این است : آیا پس از اینکه مدتی از این حادثه سپری شد ، باز هم خانواده های آنان فراموش شده و به حال خویش رها میشوند تا در کاغذ بازی و پاسکاری های ادارای غم آنان دو چندان شود ؟
واقعا چه کسی پاسخگوست ؟
پیشنهاد دیگر بنده این است که بجز شهید دانستن و پرداخت حق و حقوق کامل آنان به خانواده هایشان ، از امروز به بعد کمی در افزایش دستمزد کارمندان و کارگران شهرداری ، خصوصا آتشنشانان تجدید نظر شده و مسولین شهرداری در هر یک از شهرهای کشورمان ، ۱ خیابان را به نام هر یک از آنان نامگذاری نمایند و کلمه آتشنشان پیش از نام آنان ذکر شود تا نسل های بدانند که این مردان بزرگ که بوده اند و چه کرده اند و مجددا فرهنگ جهاد ، از خود گذشتگی و ایثار متبلور شده و نام شهید برای همیشه زنده بماند .
Warning: Use of undefined constant getILikeThis - assumed 'getILikeThis' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home/naftsara/public_html/1111/wp-content/themes/bayan/single-default.php on line 68
- تـــازه ترین خبرهای نفت ساران